پیش از پرداختن به اصل موضوع لازم به توضیح است، که کلمهی جنسیت در اینجا در مقابل sexuality، به معنی مجموعهی بروزات، احساسات و واکنشاتی که منشا در غریزهی جنسی دارند، و کلمهی جنس در مقابل واژهی انگلیسی sex به کار رفته است. در زبان فارسی اما اکثرا واژههای جنس و جنسیت مترادف دانسته شده و هر دو با مردی و زنی یا رجولیت و انوثیت (ر.ک. فرهنگ معین) تعریف شده اند.
فرهنگ ما متاثر از اسلام و به این دلیل شدیدا جنسیتستیز، مردسالار و زنستیز است و این در برخورد با جنسیت به وضوح انعکاس مییابد. غریزهی جنسی در فرهنگ ما به عنوان پدیدهای شیطانی، حیوانی و پست شناخته میشود. انسان بر خلاف حیوان، میتواند غرایز جنسی خود را سرکوب کند، میتواند زندهگی جنسی خود را کنترل کند و در فرهنگ ما او موظف است با این امیال شیطانی به مقابله برخیزد.
زن از آنجا که در فرهنگ ما از همان حقوق ناچیز مردان هم برخوردار نیست، در زمینهی جنسی نیز با محدودیتهای بیشتری روبهروست. غریزه و میل جنسی زن همواره از سوی فرهنگهای مردسالار مورد انکار قرار گرفته است. برای نمونه اسلامیون در برابر این سوآل که چرا زن باید حجاب داشته باشد و مرد نه، پاسخ میدهند که زن با دیدن اندام مرد تحریک نمیشود و این مرد است که از نظر جنسی تحریکپذیر است. در واقع فرهنگهای مردسالار اصولا جنسیت زن را زیر سوآل میبرند.
به دلیل سنتها و فرهنگ موجود، بیان مسایل جنسی در جامعهی ما تابو به شمار میآید و این جلوی رشد اندیشه و زبان را در این زمینه گرفته و موجب ناتوانی زبان ما در بیان مسایل جنسی شده است.
در فرهنگ ما به شدت از به کار بردن واژهها و اصطلاحاتی که به نوعی در ارتباط با جنسیتاند، دوری میشود. در مواردی هم که ناچار به بیان یکسری مسایل میشویم، از کلمات عربی و لاتین که گنگ و غیرملموساند، استفاده میکنیم. مثلا اگر بخواهیم از آلت جنسی زن یا مرد نام ببریم، واقعا با مشکل روبهرو خواهیم شد. به کار بردن کلمات فارسی کیر و کس قبیح قلمداد میشود و کلماتی مانند چوک و نایژه از یادها رفتهاند، پس پناه میبریم به کلمات عربی از قبیل قضیب، فرج و . . . از آنجا که کلمات عربی بر اثر استفادهی زیاد برایمان قدری ملموس شدهاند، اخیرا استفاده از کلمات لاتین رواج پیدا کرده است. به جای کلمات فارسی، عربی و نیمهعربی خونریزی یا عادت ماهانه و قاعدهگی کلمهی پریود را به کار میبریم، به جای مهبل از واژن، به جای چوچوله از کلیتوریس، به جای ارضای جنسی از ارگاسم، و . . . استفاده میکنیم.
واژهها به خودی خود نه خوباند نه بد. برداشت ما از واژههاست که آنان را به بد و خوب، زشت و زیبا، کثیف و تمیز و سبک و سنگین تقسیم میکند. از آنجا که جوامع انسانی مداوما در حال تغییرند، تعاریف، برداشتها و نورمهای یک جامعه نیز دایما تغییر میکند. بهطور مثال واژههای کیر و کس در زمان قدیم واژههایی بودند خنثی، که اعضایی از بدن را مشخص میکردند. این اعضا پست شمرده نمیشدند و نام آنان نیز بدون شرم به کار گرفته میشد، چرا که جنسیت و غریزهی جنسی در فرهنگ قدیم ما پدیدهای انسانی و طبیعی تلقی میگشت و با آن به طور طبیعی نیز برخورد میشد. برای نمونه در فرهنگ معین در مقابل کلمهی " کیر کاشی" میخوانیم : "آلتی که سابقا در کاشان بصورت نره میساختند و زنان شهوی آنرا بکار میبردند ؛ سابوره ، مچاچنگ". اگر امروز فرهنگ مردسالار ما میل جنسی در زن را گناه میشمارد و حتا منکر آن میشود و سعی در محروم نگهداشتن زن از لذتهای جنسی دارد، در زمان قدیم نه تنها میل جنسی زن به رسمیت شناخته میشد، بلکه وسایلی نیز برای فرو نشاندن میل جنسی در اختیارش قرار میگرفت.
در فرهنگ امروز ما اگر واژههایی مانند کیر یا کس "کثیف" و قبیح تلقی میشوند، به این دلیل است که ما غریزه و اعضای جنسی را کثیف و "حیوانی" میدانیم و از داشتن عضو جنسی -عضوی که "انسانیت" ما را زیر سوآل میبرد- چنان خجالت میکشیم، که از آن به عنوان "شرم" نام میبریم. با چنین فرهنگی بیهوده است که به دنبال واژهگان جنسی بگردیم که بکر باشند ، چرا که پس از مدتی آنها نیز در ذهن مردم کثیف تلقی خواهند شد ، چنانکه اگر تا چند دههی دیگر جمهوری اسلامی در مملکت ما حکومت کند و فرهنگ خود را در میان مردم رواج دهد ، بسیاری از کلماتی که هنوز به کار برده میشوند، مانند پستان، از نظر عرفی نیز جزو کلمات ممنوعه به شمار خواهند آمد. در واقع ما باید واژهگان موجود را از کثافت ذهنی خود بزداییم، نه این که آنان را از بین ببریم و کلماتی نوین جایگزینشان کنیم.
با اینکه در زبان عامیانه مسایل جنسی با صراحت بیشتری بیان میشود، اما آن نیز وضع بهتری از زبان استاندارد ندارد. در واقع زبان عامیانه در بازتاب دید و طرز تفکر جامعه در رابطه با مسایل جنسی صراحت بیشتری دارد. برخورد منفی نسبت به جنسیت اگر در زبان استاندارد خود را در پرهیز از به کار بردن واژهها و اصطلاحات جنسی نشان میدهد، در زبان عامیانه این بیش از هر چیز در شوخی، جوک، ناسزا و متلک منعکس میشود. پست شمردن غریزه و اعضای جنسی در اصطلاحاتی مانند "کیری" یا "تخمی" (= آشغال، بد، تقلبی و بیمصرف)، "کسخل" یا "کسمشنگ" (= خلوضع) و یا "کسو شعر" (= چرت و پرت) خود را نشان میدهد.
در زبان عامیانه فرهنگ مردسالار و زنستیز نیز بیشتر مجال عرضاندام مییابد. اگر در زبان استاندارد رابطهی جنسی با اصطلاحاتی مانند همخوابهگی، نزدیکی و آمیزش بیان میشود، در زبان عامیانه رابطهی جنسی با "کردن" و "دادن" تعریف میشود، که مرد در آن نقش فاعل و زن نقش مفعول را بازی میکند. این از آنجا ناشی میشود که در فرهنگ ما رابطهی جنسی در دخول خلاصه شده است. به همین جهت به روابط جنسی مرد با مرد نیز تنها از همین زاویه (کی میکند و کی میدهد) نگاه میشود و رابطهی جنسی زن با زن، از آنجا که هر دو مفعول محسوب میشوند، اصلا به حساب نمیآید.
گناه شمردن میل جنسی در زن و رابطهی جنسی برای زن سبب شده که در همهی ناسزاهای جنسی، زن مورد خطاب اصلی قرار گیرد. به غیر از کلمهی "کونی" که مرد را به خاطر نوع رابطهی جنسیاش مستقیما مورد تحقیر قرار میدهد - و آنهم به این خاطر که مردانهگی و فاعلیت خود را از دست داده و نه به دلیل رابطهی جنسیاش- سایر ناسزاهای جنسی، فقط روابط جنسی زن را مد نظر دارند، مانند (خوار یا مادر) جنده ، خوارکسه، مادرقحبه و غیره . لازم به گفتن نیست که تا زمانی که تغییرات اساسی در فرهنگ ما حاصل نشود، زبان جنسی ما همینگونه الکن، مردسالار و زنستیز باقی خواهد ماند.
فرهنگ فردیتستیز، جنسیتستیز و زنستیز سد بزرگی بر سر راه رشد طبیعی انسانهای جامعهی ماست. این فرهنگ با روی کار آمدن رژیم آخوندی تشدید نیز شده است. برای دفاع از حقوق فردی انسان و حق تعیین سرنوشت فرد، روشنگری در مورد مسایل جنسی و مبارزه برای کسب آزادیهای جنسی نیز ضروریست.