آموزش xx آموزش

آموزش آموزش آموزش

آموزش xx آموزش

آموزش آموزش آموزش

فاصله

یکی از نکاتی که همواره بعد از چند سال که از زمان ازدواج می گذرد اتفاق می افتد مسئله فاصله افتادن بین زنها و شوهرهاست.این مسئله بخاطر عواملیست که افراد در ایجاد آن تعمدی ندارند اما در ضمیر ناخودآگاه افراد اتفاق می افتد و باعث میشود که فرد دچار درگیریهای ذهنی شود.من چند مورد از آنها را برایتان فهرست میکنم….
1- ذهنیت غلط.زن و مرد در روزهای آغازین زندگی واسه هم هلاکند! مدام بهم میگن فلانی، توروخدا بیا جای من نفس بکش! اونها برای بدست آوردن همدیگه خودشون رو خفه میکنند.انرژی شدیدی مصرف میکنن .تمام کارهاشون رو کنسل میکنن و میچسبند به شیرین کردن زندگی! اما پس از مدتی دیگه تعطیلات تموم شده! و آقایون باید به کارهای دیگه هم بپردازند.این مسئله از جانب زنها پذیرفته نیست! اونها این افت رو کم شدن علاقه تفسیر میکنن! چون متاسفانه انتظار دارن که هوا همیشه آفتابی باشه! خیلی ساده پس از کم شدن التهاب آغازین زنها به اشتباه فکرشان مشغول این مورد میشه که جایگاه نخست رو از دست دادند! چون آقاهه مثلاً روزی 20 بار تلفن میکرده حالا شده روزی 1 بار! در نتیجه یک بحران خزنده در ذهن اونها آغاز میشه .تنها بدلیل اینکه اونها ظرفهای احساسی مردها رو نمیشناسن .
2- مالکیت.یه ذهنیت باعث میشه که زن و مرد اول ازدواج به هم تعهد بدهند که هیچگاه به هم خیانت نمیکنن! این تعهد خیلی خوشگله اما یه اشکال کوچک داره! اونهم اینکه از نظر روانشناسی مثل راه رفتن روی باتلاق میمونه! چون مرد یا زنی که از قدرت خود در جذب و جلب همسرش مطمئن نیست یه چنین تعهد بی اعتباری رو وسط میکشه .تمام زنها و مردهایی که خیانت میکنن این تعهد رو دادند! اشکال اینجاست که این حربه بی مزه باعث میشه که فرد ضعفش رو پشت اون قایم کنه.کسی از مطرح کردن این مسئله نیتی نداره ولی ضعف باعث ابراز اون میشه چون حس میشه که الان یه زنجیر نامرئی مانع از دست دادن همسر میشه! این قرارداد باعث میشه فرد ناخودآگاه دیگه تلاش کمتری انجام بده چون میگه همینه که هست! غلط هم میکنه زیرآبی بره چون قول داده! واقعیت اینه که شما اگر به خود و همسرتون اعتماد دارین دیگه مطرح کردن این مسائل دلیلی نداره.این محکم کاریها در روانشناسی نشونه اینه که در زوایای باطنی فرد اشکال پنهانی شکل گرفته.
3- عدم کاووش.افراد در سالهای ابتدایی شدیداً میخواهند همیدیگه رو بشناسن.اونها برای هم تازگی دارند.اما بعد از مدتی که از یکسری قیود رها شدند و سیراب شدن فکر میکنن بعله دیگه ما همسرمون رو بدست آوردیم و دیگه لازم نیست کاووش کنیم تا بشناسیمش و بتونیم بهش نزدیکتر بشیم! اشکال اینه که افراد این شناساییها رو برای جذب کردن انجام میدن و نه برای درک کردن! نتیجه اینکه بعد از جذب کردن مسلماً دیگه کاووش مفهومی نداره و طراوت از بین میره. ولی افرادی که مبنا رو درک کردن میذارن چون حالات افراد در هر مرحله سنی متفاوت است اونها مدام باید در حال کاووش باشن و مسلماً طراوت همیشه وجود دارد.
4-سکون.این کشنده ترین عامل یک ازدواج توسط یک زنه ! که از اتمام بار علمی و سکون فکری نتیجه میگیره.باز زنها شاغل چون با محیط بیرون در ارتباط هستند دایره اطلاعاتی بازتری دارند ولی خانمهای خانه دار که هم فضا و هم زمان نسبتاً کافی برای مطالعه و تحقیق دارند نیروشون رو میذارن رو گوبلن بافی و تلفن و برنامه های بی مزه تلویزیون!خانمها بدونین اگر می خواهید زندگی مثال زدنی داشته باشین وظیفه دارین هم صحبت خوبی باشید. هیچ مردی زمان بودن با زنی رو که با مسائل روز دنیا آشناست و صاحب نظره رو از دست نمیده.ناز مفت هم نکنین! بی تعارف حرف زدن با بعضیهاتون واقعاً کسالت آوره.هیچی ندارین که ارائه بدید و فقط تائید میکنید. بعضیهاتون هم که پز دادن خفه شون کرده.میرن یه اراجیفی رو میخونن بعد هم اسمش رو میذارن روشنفکری! شما باید مسائل روز رو بشناسین، اتفاقات دنیا رو پیگیری کنین، بجای این اراجیف مجله های خانواده که سراسر دروغ و چرت و پرته روزنامه صبح رو بخونین، این چیزها بشما هم مربوط میشه. وقتی بار علمی خودتون رو بالا میبرین دیگه مرد با شما تحلیل میکنه، تجزیه اطلاعات میکنه،اون وقت ممکن نیست زمان با شما بودن رو از دست بده.بی تعارف مرد زمانی از حرف زدن با شما به خمیازه می افته که شما از مشکلاتی حرف میزنین که برای اون خیلی پیش و پا افتادست…خودتون رو جمع و جور کنین.
5- ازدواج از روی نیاز جنسی.یکسری از ازدواجها دقیقاً این شکلی هستند .افرادی که برای ارضاء جنسی راه به اصطلاح صحیح! اون رو انتخاب میکنند.در حالیکه نمیدونند ازدواج پاسخگو هست اما هدف و دلیل نیست.فرد دچار فشار شده، امکان تخلیه هم نداره، در و دیوار رو بشکل جنس مخالف میبینه! و مثل بشکه ایه که فقط پر میشه. باید قبل از ترکیدن یه کاری انجام بده. مسلماً این ازدواجها بعد از سیرابی نتیجه وحشتناکی داره: انزوا طرفین و مخصوصاً ضربات شدید روحی به زنان. بدلیل عدم هم خوانی شخصیتی مرد فقط تونسته مشکل درونی رو بکشه اما موارد دیگر قابل علاج نیست.همسر براش میشه یه وسیله خونه که یه استفاده خاص داره تا وقت نیاز ازش استفاده کنه! نه میتونه تخلیه روحی انجام بده و نه به همسرش توجه درستی بکنه چون چیزی که از یه همسر انتظار داشته ، بغیر از موارد فیزیکی ( تازه اونهم شاید) اجابت نشده.
6- تعبیر غلط. متاسفانه فشارهای روانی و سرکوبهای جنسی عاملی میشه که فرد گرایشات رو به غلط عشق تعبیر کنه.فاجعه اینه که این حالت مثل مه روی همه چیز رو میگیره و آدم رو کور میکنه.خیلی از افراد عملاً هیچ شناختی از هم ندارند ولی عاشقند! طرف تو کف دختر همسایه رفته! هر روز میبینه که اون میره و میاد، سرش پایینه و این رو هم تحویل نمیگیره! اصلاً حتی یه کلمه با هم حرف نزدن که ببینن طرف کی هست! ولی در پس پرده ضمیر نا خود آگاه این مجهول و دست نایافتنی بودن یه عامله که داره ایجاد گرایش میکنه .بعد از مدتی گرایش معنی پیدا میکنه و نتیجه مساویست با عشق!حالا طرف زن میخواد اونهم دختر همسایشون!
7- گذشت! خیلی از افراد برای بدست آوردن یه دختر از یه سری مسائل رد میشن! میگن مهم نیست.حالا تا دیروز رضایت نمیدادن ولی الان دیگه بخاطر دستیابی به طرف موردی نداره! بعضیهاشون حتی فکر میکنن بعد از ازدواج این نقصها رو ترمیم میکنن یا درستش میکنن یا آموزش میدن و نظایر این اشتباهات اسفناک. متاسفانه این قضیه رواج داره و نتیجه اش اینه که مسائل کوچک بعد از ازدواج دوباره نمود میکنه و اینبار یه جورایی هم حتی دهن کجی میکنه! یه چیزی رو رک بهتون بگم.آقایون و خانمهایی که ایده آل براتون مهمه، شماها خیلی بیجا میکنین بصرف اینکه عاشق یه نفر هستید از اون موارد چشم پوشی میکنیدچون بعد از ازدواج این موارد دهن باز میکنه و زندگیتون رو می بلعه!اگر عشقتون رو از دست بدین اشکال نداره اما حق ندارین باعث بشین یه کانون گرم تبدیل به جهنم بشه.قبل از هر چیز چشماتون رو باز کنین
8- مقایسه کردن .همه می خوان بهترین مال اونها باشه.هرکس یه ایده آل رو کرده ملکه ذهنش و تو فکر اونه! یا مثلاً چند تا دوست داشته و خصوصیات مثبت همه رو جمع کرده و حالا از همسرش انتظار داره که همه اونها رو داشته باشه!! اصلاً چنین چیزی امکان نداره.هرکس یه خصوصیاتی برای خودش داره که نشون دهنده اون فرده و نه دیگری.مشکل اینه که خیلی ها بدلیل ضعف در عملکردهای ارتباطی، فرد رو با قبول نقاط ضعفش نمی پذیرند، بلکه قبولش میکنن و در ذهنشون می خوان اصلاحات روش انجام بدن!متاسفانه نتیجه اینکه این کار تقریباً میسر نیست و بعد از مدتی باعث خستگی و بروز فاصله روحی روانی بین زوجین میشه.
9- تکراری شدن.این تنها دلیلش اینه که افراد خلاقیت طراحی زندگی رو ندارند.قدرت ایجاد تغییرات رو ندارن و بدبختی اینه که حاضر نیستند این واقعیت رو هم قبول کنند!ایراد رو میذارن رو همدیگه و به خودشون حق میدن از زندگی فاصله بگیرن! تغیرات و ایجاد لحظات شیرین چیزی نیست که اون رو توی سینی بذارن و تحویل شما بدن تا میل بفرمائین ! بلکه چیزهایی هستند که خود شما باید بوجودش بیارین.اینکه انتظار داشته باشین همسرتون براتون تنوع بوجود بیاره یه فکر خام بیشتر نیست.
10-پشیمانی. متاسفم ولی باید بگم این گروه نابود شدند و کاری نمیشه براشون انجام داد.طلاق راهیه که وجود داره ولی در ایران این امکان بستگی به قدرت فرد داره. پس برای خیلی ها بازی تمومه.بدونین درصد بالایی از مردان و زنان که میشناسین در ضمیر ناخودآگاهشون شدیداً درگیرند.چون بدون رعایت شرایط ازدواج دست به اینکار زدند.اونهایی هم که جسورترند در پس پرده بازی دیگه ای رو آغاز میکنند و بقیه هم افسرده و نالان فقط گذران عمر میکنند.پس به آینده ای که پیش رو دارید با دقت بنگرید…

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد